باب اول
فصل پنجم- سیر به عالم بالا با جنبه روحانی
انسان دارای دو جنبه است:
1-جنبه "روحانیت" 2- جنبه"جسمانیت"
*هرچه علاقه انسان از جسم و جسمانیت کمتر می گردد, روشنایی دل و صفای خاطرش زیاد می شود.
*بدن او مقیم خطه خاک, و دل او مصاحب سکان افلاک است.
حجاب چهره جان می شود غبار تنم خوشا دمی که از این چهره پرده برفکنم
فصل ششم-لذت و الم جسم و روح
*هر یک از جنبه های انسان را الم و لذتی است.
*الم و درد جسم بیماریست و نتیجه آن باز داشتن انسان از لذات جسمانیست و راه مداوای آن علم طب است.
*الم و درد روح اخلاق ذمیمه و نتیجه آن باز داشتن انسان از لذات روحانی و سعادت ابدی راه مداوای آن علم اخلاق است.
*صحت و راحت روح اتصال به اوصاف قدسیه است.
باب اول-فصل چهارم
حقیقت و ماهیت آدمی
*آنچه سبب برتری انسان بر سایر موجودات است نفس است که از جنس ملائکه است.
*انسان در مورد بدن و تن با حیوانات مشترک است و آنچه سبب افضلیت آدمی بر حیوانات می گردد "نفس ناطقه" است.
*بدن امریست فانی و زوال پذیر ولی "نفس " امریست باقی که فنا ندارد.
از این رو می فرماید:
باب اول-فصل سوم
راه های شناخت نفس
*کسی که تامل در غرایب جمال و جبروت قادر ذوالجلال کند البته برای او حالتی نورانی و ؛بهجتی؛عقلی حاصل می شود که به سبب آن یقین می کند که ذات او از این عالم جسمانی نیست.بلکه از عالم دیگر است.
*یکی دیگر از راه های دانستن وجود نفس خواب است.
*راه دیگر شناخت نفس معرفت بر همه علوم و صنعت و قدرت خیال است.
*هرچه به مساحت و کمیت درآید ؛عالم خلق؛ است و نفس چون مجرد است در کمیت نباشد.
؛خلق الانسان ذا نفس ناطقه؛
انسان صاحب نفسی خلق شده که به وسیله آن ادراک معقولات می کند؛