...و مزاجه من تسنیم

این وبلاگ با موضوعات دینی در جهت پیشبرد سطح آگاهی اعضای خود(هیئت انصارالائمه ) و عموم استفاده کنندگان فعالیت می کند .

...و مزاجه من تسنیم

این وبلاگ با موضوعات دینی در جهت پیشبرد سطح آگاهی اعضای خود(هیئت انصارالائمه ) و عموم استفاده کنندگان فعالیت می کند .

غربت مدینه

از حال و هوای مکه و مدینه چه بگویم. کسی که حال و هوای غربت را کشیده باشد با حال و هوای مدینه آشناست. حال و هوای مدینه برای او معمولیست. نه، باز هم اشتباه کردم. حال و هوای مدینه برای آشنا با غربت نیز غریب است. اصلا تا مدینه نروی فهمی از غربت نداری.همه جا در قیاس مدینه برای تو آشناست.مدینه برای غریب ها نیز سرشار از غربت است. مدینه برای شیعه غریب است.و غربت برای شیعه قریب.آری اگر قرار به مترادف گویی باشد،من برای شیعه هیچ معنایی جز غربت پیدا نمی کنم. گفته اند در روضه نبوی نماز کامل است چون روضه برای تو وطن است. ولی مگر می شود انسان در وطن احساس غریبی کند. هیچ جای دنیا برای شیعه غریب تر از روضه نیست. مدینه را مدینه النبی گویند ولی غربه النبی بیشتر مشهود است. چه بگویم از بقیع، از باب جبرئیل، از باب السلام، از بین منبر و محراب  ،از بین الحرمین ،از بیت الحزان ،از احد، از سکوی اصحاب سفه ،از ستون توبه و حنانه ،از کوچه بنی هاشم ،از در ،از دیوار، از چاه، از سینه، از غم، از خاک ،از چادر،ازحسن، از حسین ،از علی از  ...مگر می شود تک تک اینها رو گفت و نگفت غربت و نگفت فاطمه و نگفت مادر. مگر می شود در جای جای مدینه راه رفت و ترس از آن نداشت که قبر مادر درست در زیر پای من است.مگر می شود در مدینه قدم برداشت و به دنبال او نگشت.چشم ها به دنبال او می گردد.چشم ها چه  جای دارند. دلها به دنبال مادر می گردند.  من به بقیع کار ندارم. بقیع برای اهل بقیع است و بس . بقیع برای اهل دل است و بس. بقیع دیوانه کننده است. وارد بقیع شدن خود را به آتش غربت انداختن است. کسی که وارد بقیع شد نباید انتظار خروج از آنرا داشته باشد.  هر کس وارد شد باید دلش را به پشت قبر چهار گل فاطمه دفن کند. دلش همیشه در بقیع می ماند. هر کس وارد بقیع شد دیگر فقط جسمش بیرون می آید. روحش همچنان  می ماند. صحن بقیع پر از ارواح شیعه است. آری بقیع مدفن دل شیعه است. برخی از اهل دل نیز دل خود را در کنار دل ام البینین دفن می کنند. باغبان باغ بقیع ام البنین است. به به از این باغبان. وقتی به پشت دیوار آن بایستی نمی دانم به دنبال چه میگردی . چشمها می گردند تا شباهتی میان اینجا و آرامگاه چهار امام بیابند.ولی مشتی خاک همسطح با زمین.به غیر از خاک هیچ نیست. ولی این خاک همه چیز است.  اما من چه؟من که وارد بقیع نشدم .من هنوز هم که هنوزاست گمگشته ام را به پشت بیت زهرا می گردم. بقیع جای بزرگان است. جای پاکان است.من هنوز وارد بیت زهرا نشده ام که به بقیع وارد شوم. بقیع باغ فاطمه است. من هنوز ساکن سکوی اصحاب سفه ام. من هنوز هم که هنوزاست منتظر کرامات زهرا پشت درم. درست است که چیزی باقی نمانده از آن کوچه و در و دیوار ولی شیعه اینها رو برای خود تجسم می بخشد. آری شیعه اگر نشانی خانه اش را فراموش کند نشانی کوچه بنی هاشم را هرگز از یاد نمی برد. ما مسیر حرکت مادرمان از بقیع تا شهدای احد را از حفظیم. ما نیز این مسیر را مانند مادر پیاده می رویم.آری غربت مدینه از صدای گریه محزون مادر است. غربت مدینه از قبر مخفی مادراست.شیعه هنوز هم آستین در دهان می کند و از غربت مادر فریاد می زند. آری کار شیعه دیدن و سوختن و ساختن است. شیعه این کار را خوب بلد است. امیر عشق و لبخند ، اول مظلوم عالم این را خوب به ما یاد داده. در مدینه به جز قبر مادر به دنبال چیز مخفی دیگری نیز گشتم. آن نیز مخفیست. آن نیز برای شیعه یافتنی بود . تنها همدم علی، آری چاه. علی سوختن و ساختن را اینگونه آموخت. برای شیعه این نیز مخفیست . مدینه شهر رمضان است و قبر مادر برای ما لیله قدر. "و ما ادرئک ما لیله القدر". ما چه می فهمیم از لیله قدر. ما از فاطمه چه می دانیم. مقام مادر ما مقام شب قدر است. کمی وصف خانه زهرا را بگویم. اینجا همانجاست که هر روز رسول خدا دوبار دست به سینه می گذاشت و بر بانوی آن سلام میداد. اینجا همانجاست که جبرئیل بدون اذن وارد نمی شد. اینجا همانجاست که خشت خشت آن بود خدا می دهد. اینجا همانجاست که کعبه هم دلتنگ آنست . اینجا بیت زهراست. ولی حیف شد اینخانه را آتش زدند. نه بگذارید فقط از خانه زهرا در زمان رسول بگویم. نه هرچه غیر از این انشاءالله دروغ است. نه هرچه غیر از این خانه ساده دروغ است. مگر می شود. نه ،نه . خانه ای با درب سوخته؟ نه امکان ندارد. ما برای صاحب غم احترام قائلیم .مخصوصا اگر صاحب عزا دختر رسول باشد. نه ،چه کسی گفته به او جسارت شده.چه کسی گفته مادر ما را سیلی زده اند. غلاف شمشیر و چهل مرد جنگی و .... حادثه در و دیوار را که نقل کرده ؟ نه امکان ندارد. مگر علی خیبر شکن آنجا نبوده . نه ای خدا. صحبت از ریسمان و حیدر کرار چیست؟ نه ای خدا، شیعه دیگر طاقت ندارد.  

 

از باب جبرئیل که وارد می شوی کمتر از ده قدم خانه فاطمه است. ای شیعه به دنبال چه می گردی .همین است. آنجا که سالها منتظرش بودی همینجاست. آنجا که باید بنشینی و خاک چادر مادر را بگیری همین جاست. اینجا همانجاست که با بغض همواره آرزو داشتی که بودی و سینه خود را بر میخ در سپر می کردی. .آه ای خدا ،چرا نمی شود که فریاد زد. ای خدا بغض را تا کی باید فرو خورد. باشد مادر عیبی نیست. ما هم باید مانند حسنین و زینبین آستین در دهان کنیم و ساکت اشک می ریزیم و میسوزیم .عیبی نیست،زیر لب نجوا می کنیم. شنیده ایم تو نیز در روز آخر نوای حسین داشته ای.باشد مادر اینجا نیز به یاد حسین زیر لب عاشورا می خوانم:السلام علیک یا ابا عبدالله....

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد