غزلی از مقام معظم رهبری:
زآه سینه سوزان ترانه می سازم
چو نی زمایه جان این فسانه می سازم
به غمگساری یاران چو شمع می سوزم
برای اشک دمادم ، بهانه می سازم
پر نسیم به خوناب اشک می شویم
پیامی از دل خونین روانه می سازم
نمی کنم دل ازین عرصه شقایق فام
کنار لاله رخان آشیانه می سازم
در آستان به خون خفتگان وادی عشق
برون ز عالم اسباب ، خانه می سازم
چو شمع بر سر هر کشته می گذارم جان
ز یک شراره هزاران زبانه می سازم
ز پاره های دل من شلمچه رنگین است
سخن چو بلبل از آن آشیانه می سازم
سر و تن و دل و جان را به خاک می فکنم
برای تیر تو چندین نشانه می سازم
کشم به لجه شوریدگی بساط " امین "
کنون که رخت سفر چون کرانه می سازم
در عالم، اسراری هست که جز به بهای «خون دل» فاش نمیشود؛... راستی! چه گفتی مولای ما در حرم امام به امام. کاش ما را به سینه پر از سکینهات راهی بود. آه که صد سینه سخن برده بودی نزد روحالله. 20 سال است که بعد از خمینی بار رهبری این انقلاب بر دوش شماست. این 20 سال برای ما مثل یک چشم بر هم زدن گذشت و برای شما ای مولای ما، 20 سال طول کشید و این سرگذشت چه سخت گذشت. الا یا ایهاالساقی که هر دو دستت مست حسین بود، تحمل سختیهای عشق را چه خوب به مولای جانباز ما دادهای. این صبر و این بصیرت مولای ما مدیون عنایت دو دست بریده توست. دعای مادرت «امالبنین» بدرقه راه انقلاب ماست: «یا لیت شعری اکما اخبروا، بان عباسا قطیع الیمین. » در «ناحیه علقمه» ما هر روز باید «زیارت عباس» بخوانیم: «السلامعلیک ایها العبد الصالح. » این شکرانه پیروزی ماست. ما ممنون ...
ادامه مطلب ...بسوز ای عشق, جان و پیکر از من نماند تا که جز تو دیگر از من
بسوزان هر طریقی می پسندی که آتش از تو و خاکستر از من
به بال خود پریدم من در این دام بسوزان در قفس بال و پر از من
بکش چون صید و در خونم بغلطان تماشا کردن از تو پرپر از من
ندارم چون مطاعی دیگر ای عشق بگیر این دست و این انگشتر از من