کجا روم من از این در که خانه ام
اینجاست
کبوتر
تو ام و آشیانه ام اینجاست
اگر
چه بال و پر من شکسته اما شکر
نشسته
ام به سرایت که لانه ام اینجاست
دلم
گرفته بهانه برای دیدن تو
نمی
روم من از اینجا بهانه ام اینجاست
به
هر کرانه که رفتم دلم نشد آرام
بیا
بگو به دل من کرانه ام اینجاست
به
هر نشان که به من گفته شد سفر کردم
که
آخرین خبر و هم نشانه ام اینجاست
دلم
به هر سفری رفته باز برگشته
کجا
روم که دل جاودانه ام اینجاست
ترانه
های دل من فقط تو را جوید
که
صاحب نمک این ترانه ام اینجاست
اگر
دلم به دل تو مقیم گردیده
زپیش
دل نروم من که خانه ام اینجاست
جواد حیدری
از نو شکفت نرگس چشم انتظاری ام
گل کرد خار خار شب بی قراری ام
***
تا شد هزار پاره دل از یک نگاه تو
دیدم هزار چشم در آیینه کاری ام
***
گر من به شوق دیدنت از خویش می روم
از خویش می روم که تو با خود بیاری ام
***
بود و نبود من همه از دست رفته است
باری مگر تو دست بر آری به یاری ام
***
کاری به کار غیر ندارم که عاقبت
مرهم نهاد نام تو بر زخم کاری ام
***
تا ساحل نگاه تو چون موج بی قرار
با رود رو به سوی تو دارم که جاری ام
***
با ناخنم به سنگ نوشتم : بیا , بیا
زان پیشتر که پاک شود یادگاری ام
همیشه گدایی که آقا ندارد
سر سفره ی هیچ کس جا ندارد
بیا خود بزن ،این که دعوا ندارد !
برای تو اینجا و آنجا ندارد
برای کسی که علی را ندارد
کسی جا ندارد که زهرا ندارد