اینجا کسی برای تو جا وا نمیکند
این خاک احترام به دریا نمیکند
شهر پر از هوی نفسم را گرفته است
اینجا کسی هوای مسیحا نمیکند
دنیا مرا برای خودش خواست ای رفیق
شیطان که فکر آدم و حوا نمیکند
پای تو کم کسی ز خودش دست شسته است
اینجا کسی مسافرت از ما نمیکند
نامت برای رفع بلا روی تاقچه است
ورنه کسی نگاه به آقا نمیکند
از سیر چشمهای تو فیضی نمی برد
قومی که میل عالم بالا نمیکند
شبهای عاشقان چقدر طول می کشد
ما را جدا ز خود شب یلدا نمی کند
خون می خوریم و شکر خداوند می کنیم
با ما فراق بهتر از این تا نمی کند
ای بی قرار لحظه های فاطمیه
مردم زهجرت در عزای فاطمیه
تا روی زیبای تو را یک شب ببینم
چون شمع می سوزم به پای فاطمیه
آقا بیا یاری بده این اشکها را
سخت است بی تو روضه های فاطمیه
این روزهاگفتم کمی مثل تو باشم
مشکی به تن کردم برای فاطمیه
تو خوب می دانی که از تو جز شهادت
چیزی نمی خواهد گدای فاطمیه
بگذار با یاد سبک بالان جبهه
پرپر شوم گردم به پای فاطمی
کاش از لطف شبی یاد زما می کردی
یاد از عاشق افتاده ز پا می کردی
کاش بیمار فراقت که ز پا افتاده
با نگاه ملکوتی تو دوا می کردی
کاش می آمدی با یک نظر ای نخل امید
گره از کار من زار تو وا می کردی
کاش یک شب تو برای فرجت مالک من
با دل سوخته خویش دعا می کردی
همچو باران به سر شیعه بلا می بارد
کاش می آمدی و دفع بلا می کردی
پرچم ظلم بر افراشته شد در همه جا
کاش تو پرچمی از عدل بپا می کردی
کاش یک روز رضایی ز وفا
مهدی فاطمه از خود تو رضا می کردی
سید عبد الحسین رضایی نیشابوری