از نو شکفت نرگس چشم انتظاری ام
گل کرد خار خار شب بی قراری ام
***
تا شد هزار پاره دل از یک نگاه تو
دیدم هزار چشم در آیینه کاری ام
***
گر من به شوق دیدنت از خویش می روم
از خویش می روم که تو با خود بیاری ام
***
بود و نبود من همه از دست رفته است
باری مگر تو دست بر آری به یاری ام
***
کاری به کار غیر ندارم که عاقبت
مرهم نهاد نام تو بر زخم کاری ام
***
تا ساحل نگاه تو چون موج بی قرار
با رود رو به سوی تو دارم که جاری ام
***
با ناخنم به سنگ نوشتم : بیا , بیا
زان پیشتر که پاک شود یادگاری ام
نجوایی با سید شهیدان اهل قلم