...و مزاجه من تسنیم

این وبلاگ با موضوعات دینی در جهت پیشبرد سطح آگاهی اعضای خود(هیئت انصارالائمه ) و عموم استفاده کنندگان فعالیت می کند .

...و مزاجه من تسنیم

این وبلاگ با موضوعات دینی در جهت پیشبرد سطح آگاهی اعضای خود(هیئت انصارالائمه ) و عموم استفاده کنندگان فعالیت می کند .

نخستین دستور عرفانی

 

نخستین دستور عرفانی

مرحوم استاد علامه طباطبایی فرمودند که استاد ما عارف عظیم و سالک مستقیم مرحوم حضرت آیت الله حاج سید علی قاضی تبریزی، اولین دستوری که می دادند ذکر یونسی بود؛ لا اله الّا انت سبحانک انّی کنت من الضالمین (سوره انبیاء، آیهٴ 88 ) که در مدت یکسال در وقت خاص به حالت سجده چهار صدبار خوانده شود و دیگر مسبحات ستّ ( سورههای حدید، حشر، صف، جمعه، تغابن، اعلی ) که هر شب تلاوت شود.

یا علی موسی الرضا

السلام علیک یا علی ابن موسی الرضا  

این بار هم قسمتم نبود، دعوتم کردی. می دانم لطف کردی،منت گذاشتی. شاید هم به خاطر محبتم به... 

 این جملات زیبا را یادم آمد. 

  "یا ایها العزیز ! مَسَّنا و اهلنا الضُر و جِئنا ببضاعه مُزجاه و اَوفِ لَنَا الکَیل و تَصَدَّق علینا ؛ ان الله یَجزِی المتصدقین."  

"وَعادَتُکُمُ الاِْحْسانُ، وَسَجِیَّتُکُمُ الْکَرَمُ" 

 و گرنه ما قابل این حرفها نبودیم. سالهاست که حرم شما برای من در گوشه صحن گوهر شادست. نمیدانم، اگر ناراحت نمی شوید می گویم که برای ما گنهکاران روبروی گنبد جای بهتریست. راستش شرم و حیا اجازه پا درازی نمی دهد وگر نه بی ادب نیستم. ورود به حرم آدابی دارد. طهارت می خواهد. بارها خوانده ام "لا یمسه الا المطهرون". خودت شاهدی که با چه شرمی اذن دخول را خواندم " باذن الله و ..."  

 

ولی نمی شود. من که نمی توانم. آقا جان دیدی که روز اول نیامدم. خواستم از تشنگی حضور در برابر ضریحت پرپر بزنم.خواستم از غم ندیدن ضریحت در همان حیاط بمیرم. از همان گوشه صحن گوهرشاد بعد از دعای سلامتی مولا زیارت جامعه خواندم.نیابت گرفتم –به نیابت مولا صاحب الزمان-   

بَه چه زیارت جامعه ای بود. روبروی گنبد :  

"السلام علیکم یا اهل بیت النبوه ..." .  

به ما آموخته اند که ولایت شما کفاره گناهان است و باعث پاکی نفوس ماست. 

 "وَما خَصَّنا بِهِ مِنْ وِلایَتِکُمْ طیباً لِخَُلْقِنا، وَ طَهارَهً لاَِنْفُسِنا، وَ تَزْکِیَهً لَنا، وَ کَفّارَهً لِذُنُوبِنا"  

 

ولی باز هم دلم راضی نیست برای حضور در حرم. از همین جا برایت گفتم: 

" یا وَلِىَّ اللهِ اِنَّ بَیـْنى وَبیْنَ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ ذُنُوباً لا یَاْتى عَلَیْها اِلاَّ رِضاکُمْ، فَبِحَقِّ مَنِ ائْتَمَنَکُمْ عَلى سِرِّهِ، وَاسْتَرْعاکُمْ اَمْرَ خَلْقِهِ، وَقَرَنَ طاعَتَکُمْ بِطاعَتِهِ، لَمَّا اسْتَوْهَبْتُمْ ذُنُوبى، وَکُنْتُمْ شُفَعآئى، فَاِنّى لَکُمْ مُطیعٌ، مَنْ اَطاعَکُمْ فَقَدْ اَطـاعَ اللهَ، وَمَنْ عَصاکُمْ فَقَدْ عَصَى اللهَ، وَ مَنْ اَحَبَّکُمْ فَقَدْ اَحَبَّ اللهَ، وَ مَنْ اَبْغَضَکُمْ فَقَدْ اَبْغَضَ اللهَ"  

 در برابرت ای ضامن آهو و ای شفیع خواندم. ای مولا آیا ضامن ما هم می شوی؟ 

  

"اَللّـهُمَّ اِنّى لَوْ وَجَدْتُ شُفَعآءَ اَقْرَبَ اِلَیْکَ مِنْ مُحَمِّد وَ اَهْلِ بَیْتِهِ الاَْخْیارِ، اَلاَْئِمَّهِ الاَْبْرارِ، لَجَعَلْتُهُمْ شُفَعآئى، فَبِحَقِّهِمُ الَّذى اَوْجَبْتَ لَهُمْ عَلَیْکَ، اَسْئَلُکَ اَنْ تُدْخِلَنى فى جُمْلَهِ الْعارِفینَ بِهِمْ وَبِحَقِّهِمْ، وَ فى زُمْرَهِ الْمَرْحُومینَ بِشَفاعَتِهِمْ،اِنَّکَ اَرْحَمُ الرّاحِمینَ،وَصَلَّى اللهُ عَلى مُحَمَّد وَآلِهِ الطّاهِرینَ، وَسَلَّمَ تَسْلیماً کَثیراً، وَحَسْبُنَا اللهُ وَنِعْـمَ الْوَکیلُ."  

 باور نداشتم که رضا(ع) ضامنم شود              یک بچه آهو آمد و جای من گرفت

نیایش

 

.. نمی دونم چرا انقدر حرفات توی گوشم زنگ می زنه ... دارم به تو نزدیک میشم .. نزدیک تر از همیشه ... نزدیک تر از .... دلم آشوبه ... حال خودمو نمی فهمم ... نمی دونم چرا این بار این همه دلم سوخته ... بهتر از سوختن واژه ای به ذهنم نمی رسه ... دونه دونه حرفات تو گوشم زنگ می زنه ...دارم نزدیک تر میشم .... هر یک کلمه ات انگار یه رشته از قلبم پاره می کنه و یه گره جدید می زنه ... از دنیای ناپاکم به تو که منزهی از هر ناپاکی... 

دلم می سوزه .... اما این بار برای تو ... حق ندارم ... اما می سوزه ... تو چقدر غریبی  ... تو ذهنم این عبارتو تفسیر می کنم  ...

هرکس فقط دو رکعت نماز خالصانه برای من بخواند ...

کاش یه نفر برام عاشقی رو معنی می کرد ...

یعنی میشه عاشق کسی بود و نتونست به اندازه پنج دقیقه فقط دل به او داد ؟..دوباره یاد عشق ورزی تو میفتم  ...

"لو علم المدبرون، کیف اشتیاقی بهم، لماتو شوقا"

اگر آنان که از من روی برتافته اند، شدت اشتیاق مرا به خودشان می دانستند، هر آینه از شدت شوق جان می سپردند ...

نمی دونم چرا هرچی بیشتر پایین میرم بیشتر خیس عرق میشم ...

دارم بهت نزدیک میشم ... خیلی نزدیک ... خیلی نزدیک رو هم نمی تونم درک کنم ...

تو که ازرگ گردن هم نزدیک تری ...

نزدیکتر از این نزدیکی هم هست؟ ...

لابد هست ...

 واسجد واقترب ... سجده کن و نزدیک شو ...

و من .. در سجده هستم ...

سجده در پیشگاه تو بزرگ مهربانم ...

 تو که منزهی از نزدیکی به آلوده دامنی چون من ...

 اما چه کنی که ربی و باید بپرورانی ...

و نزدیکم می کنی ...

در فرود عاشقانه ام به اعلی ترین نزدیک می شوم ...

کاش شکرگزار این همه لطف بودم ...

"سبحان ربی الاعلی و بحمده"