خواستم تموم کنم ولی دلم نومد این اشعار زیبا رو براتون ننویسم و برم....
تمام یادگاری من از این چند ماهه....
بستن زلف رها سنگدلی میخواهد
دل شکستن همه جا سنگدلی میخواهد
چون دلت حال مرا دید نپرسید چرا
عشق بی چون و چرا سنگدلی میخواهد
تو هم ای بخت ، ملامتگر ما باش ، ولی
سرزنش کردن ما سنگدلی میخواهد
کوه بودم همه عمر و نمیدانستم
راه بستن به صدا سنگدلی میخواهد
رود یک عمر مرا گفت بیا تا دریا
سنگ ماندن به خدا سنگدلی میخواهد
کربلا آمد و من حر گرفتار ، بیا
دل ندادن به بلا سنگدلی میخواهد
****
یادمان باشد از امروز ، خطایی نکنیم
گر که در خویش شکستیم ، صدایی نکنیم
پر پروانه شکستن هنر انسان نیست
گر شکستیم ، زغفلت من و مایی نکنیم
یادمان باشد اگر شاخه گلی راچیدیم
وقت پرپر شدنش ، ساز و نوایی نکنیم
یادمان باشد اگر خاطرمان تنها ماند
طلب عشق ز هر بی سرو پایی نکنیم
یادمان باشد اگر حال خوشی دست بداد
جز برای فرج یار دعایی نکنیم
ساده،زلال،پاک،روان... آب دیده اید؟
یک تکه نور ...جلوه مهتاب دیده اید؟
زلفش...نه زلف نه،نگهش...نه نگاه نه
عنبر شنیده اید؟... می ناب دیده اید؟
خال سیاه تعبیه بر روی لعل لب
بس دیدنی است... گوهر نایاب دیده اید؟
او ناز، من نیاز،من احساس، او سپاس
هنگام وصل حالت احباب دیده اید؟
او نور، شور، غلغله...دریا چگونه است؟
من خوار، زار، وازده...مرداب دیده اید؟
نفرین به صبح...حال مرا درک می کنید؟
دل داده اید؟... عاشق بیتاب دیده اید؟
مثل خیال بود،چه کم بود،حیف شد
مُردَم!..."خدا نصیب کند"...خواب دیده اید؟
نوای سینه من همچنان
"آه...."
است.
"بنا به مشکلات به وجود آمده تا اطلاع ثانوی و در این جبهه قادر به انجام وظیفه نیستم امید است که در زمان و یا مکانی دیگر توفیق دیدار مخاطبان نصیب شود"