رسول اکرم (ص) فرمود:
انّما الأعمالُ بالنّیاتِ و لکّلِ امرءٍ ما نوی فلابدَّ للْعَبد مِنْ خالصِ النیّةِ فی کلِّ حرکةٍ و سکونٍ.
کارها به نیّتها است و هر کس به مقدار قصدش بهره مند می شود لذا بر بنده است که در هر حرکت و سکونی نیّت را خالص کند.
و نیز فرمود:
مَنْ کانتْ نیّتُه الدنیا فرَّق اللهُ عَلیهِ اَمْره و حعَل الفَقْر بیْن عَیْنیه و لَمْ یأتهِ منَ الّدنیا إلاّ ما کتَب لَه و مَنْ کانتْ نیّتُه و الاخرة جمَع الله شَمْله و جعَل غِناه فی قَلْبِه واتتهُ الّدنیا و هی راغِمة.
هر کس هدفش دنیا و رسیدن به مال و مقام باشد خداوند کارش را به ثمر نمی رساند و او را فقیر می کند و از دنیا چیزی اضافه تر از آنچه برایش مقرر شده به او نمی رسد. و کسی که نیتش آخرت باشد، خداوند کارش را به ثمر می رساند و او را بی نیاز می کند و خداوند دنیا را در حالی که پیش چشم او بهایی ندارد نیز به او می رهد.
یک مطلب دربارهى ممشاى امام و راه آن بزرگوار و هدفهاى ایشان عرض میکنم. و آن این است که در جمعبندىِ توصیههاى امام و شعارهاى امام و مطالباتى که ایشان از مردم، از مسئولان، از آحاد مسلمانان جهان داشتهاند، دو پرچم برافراشته را در دست امام ملاحظه میکنیم. در حقیقت امام بزرگوارِ ما در این نهضت عظیمى که در کشورمان و در جهان اسلام به وجود آوردند، دو پرچم را بلند کردند و برافراشته نگاه داشتند: یک پرچم عبارت است از پرچم احیاء اسلام؛ به عرصه آوردن این قدرت عظیم و لایتناهى. پرچم دوم، پرچم عزت و سربلندى ایران و ایرانى. این دو تا پرچم برافراشتهى به دست قدرتمند امام بزرگوار ماست. پرچم اول که در حقیقت یک بعد از دعوت امام و نهضت امام است، مربوط به امت بزرگ اسلامى است. پرچم دوم هم اگرچه که مربوط به ملت ایران است، مربوط به ایران و ایرانى است، اما چون یک تجربهى عملى از تحرک حیاتبخش اسلام است، براى امت اسلامى امیدآفرین و حرکتساز است. چون این نهضت بزرگ در ایران تجربهى عملىِ بیدارى اسلام و تحقق اسلام بود، بنابراین اگرچه که به طور مستقیم مربوط به ایران و ایرانى است، اما نتیجهى آن باز براى امت اسلام داراى ارزش و اهمیت است.
بیانات مقام معظم رهبری در بیستمین سالگرد رحلت امام خمینی (ره)
گر من از باغ تو یک میوه بچینم چه شود
پیش پایی به چراغ تو ببینم چه شود
یا رب اندر کنف سایه ی آن سرو بلند
گر من سوخته یک دم بنشینم چه شود
آخر ای خاتم جمشید همایون آثار
گر فتد عکس تو بر نقش نگینم چه شود
واعظ شهر چو مهر ملک و شحنه گزید
من اگر مهر نگاری بگزینم چه شود
عقلم از خانه به در رفت و گر می این است
دیدم از پیش که در خانه ی دینم چه شود
صرف شد عمر گرانمایه به معشوقه و می
تا از آنم چه به پیش آید ازینم چه شود
خواجه دانست که من عاشقم و هیچ نگفت
حافظ ار نیز بداند که چنینم چه شود
"با تشکر از پیچک"