فصل دوم: لذت و الم قواى چهارگانه
*آدمى دارای چهار قوه است که حکم سرهنگان دارند: نظریه عقلیه،وهمیه خیالیه، سبعیه غضبیه، و بهیمیه شهویه.
* هر یک از اینها لذت و دردی دارد. و لذت هر یک در چیزى است که مقتضاى طبیعت آن است که به جهت آن خلق شده، و ناراحتی آن در خلاف آن است.
*مقتضاى عقل و سبب ایجاد آن، معرفتحقایق اشیاء است، لذت آن درعلم و معرفت، و درد آن در جهل و حیرت است.
* مقتضاى غضب، چون قهر است و انتقام، لذتش در غلبه و تسلط است، و المش درمغلوبیت.
* شهوت، چون مخلوق است از براى تحصیل غذا و سایر آنچه قوام بدن به آناست، لذتش در رسیدن به آنها، و المش در حرمان و ممنوعیت از آنها است.و همچنیناست در وهمیه.
*بالاترین لذتها، لذت عقلیه است و سایر لذات در جنب آنها قدر و مقدارى ندارد.
* ابتداى امر آدمى میل او به سایر لذات است.
* هر چند جنبه حیوانیت قوت مىگیرداین لذات نیز قوىتر مىگردد.
* چندان که ضعف در قوه حیوانیتحاصل گردد اینلذات نیز ضعیفتر مىگردند.
*چون لذت عقلانی تنها برای نفوس مطهره از رذایل و دارای فضایل است در ابتدای امر زندگی برای آدم میسر نیست.
*بعد از آنکه آدمى به مرتبه درک لذات عقلیه رسید، هر چند قوه عقلیه زیادمىشود و تسلط عقل بر سایر قوا زیاد مىگردد، لذات آن هم بیشتر مىشود، و همه روزهدر قوت و شدت است، و نقص و زوالى از براى آن نیست.