باب دوم
فصل اول: قواى چهارگانه و تبعیتسایر قوا از آنها
* همانطور که گفته شد تن از دو جزء تشکیل شده :روح و جسم
...
....
*هر یک از این اجزاء دارای اعضاء و قوایی اند."*عقل" ،"شهوت"،"غضب" و "وهم" در حکم کارفرمایان و سران لشکر مملکتند، و سایر قوا، زیردستان و فرمان برانند.
*کار «عقل» ،درک حقایق امور، و جداکردن خیر از شر و امر بر انجام کارهای خیر و نهی از انجام کارهای شر است.
او وزیر پادشاهی روح است.همواره در تدبیر آنست که روح در تهیه اسباب سفر عالم قرب آسوده باشد.
* فایده «قوه شهویه» ، بقاى بدن است، که وسیله کسب کمال نفس است.
آن مانند عامل خراج است و هرچه عقل گوید آن مخالف آن گوید. و مانند بهایم و چهارپایان مملکت را غرق در شهوات می کند.
* ثمره «قوه وهمیه» فهمیدن جزئیات امور است.
شغل آن مکر و خدعه است و می خواهد روح مطیع آن شود.و این مظهر شیطان است.
* شغل «قوه غضبیه» آن است که دفع ضررهای خارجی را از بدن نموده، واگر قوای شهویه و وهمیه قصد تخطی از قوه عقلیه را داشتند آنها را مقهور نماید.
آن تند و بی باک است. همه زدن و کشتن کار آنست.قصد آن دارد که روح را فریب دهد تا فرمان عقل را عمل ننماید و مانند درندگان شود.
*به سبب تفاوت میان این چهار قوه در سرزمین روح دائما تنازع است.پس اگر عقل پیروز شود، روح مظهر صفات فرشتگان می شود. و اگر شهوت پیروز شود، روح مظهر صفات بهایم می شود و ...
قوه عاقله
*ناگفته نماند، منشا نزاع و سبب جدال در مملکت نفس، قوه عاقله است، زیرا مانع می شود سایر قوا خود را به ظهور برسانند، و نمىگذارد که نفسرا مطیع و منقاد خود سازند.
* آن سه قوه دیگر را با یکدیگر نزاعى ندارند، به این دلیل که هیچ یک به خودىخود منکر کار دیگرى نیستند، و ممانعت از اعمال دیگرى نمىنمایند مگر به دستور عقل.و به این دلیل است که در سایر موجودات که فاقد قوه عقلیه نزاعی بین قوا نیست.
*و به این دلی است که انسان مجمع صفات متقابل است.
* انسان نسخهاى است جامع ملک و ملکوت، و معجونى است مرکب از عالم امرو خلق.
*حضرت امیر المؤمنین - علیه السلام - مىفرماید که: "حق - سبحانه و تعالى - مخصوص گردانید ملائکه را به عقل، و ایشان را بهره از شهوت و غضب نداد.ومخصوص ساختحیوانات را به شهوت و غضب، و آنها را از عقل بىنصیب کرد.ومشرف گردانید انسان را به همه اینها، پس اگر شهوت و غضب را مطیع و منقاد عقلگرداند افضل از ملائکه خواهد بود، زیرا که خود را به این مرتبه رسانیده و با وجود منازع،و ملائکه را منازع و مزاحمى نیست" .
و از این معلوم مىشود که: اگر مطیع شهوت و غضب شود پستتر از حیواناتخواهد بود، زیرا که اطاعت آنها را نموده با وجود معین و یاورى مثل عقل، و سایرحیوانات را معینى نیست.