راستش چند روزیست که نقل و نبات لبم"آه" است.غم قریبی، بر سینه ام سنگینی می کند.تا امروز به کسی نگفتم. بهترین ماوای آنرا سینه ام دانستم. امروز به اوج خود رسید.تمام استخوان های سینه ام به صدا درآمد.دیگر تحمل دفن آنرا در فضای سینه ام نداشتم.
با کمی دوست درد و دل کردم ولی آرام تر نشدم.
در این روزهای پایانی سال غم دل بیشتر می شود.کمی به گذشته نگاه می کند و کمی به آینده.
راستش نه می دانم برای چه آه می کشم . نه اینکه نمی دانم.
به غریب آشنایی درد و دل کردم .نصیحتی کرد.گفت :بخند تا غم هایت فراموش شود.
نصیحتش را گوش کردم. به سختی لبخند زدم ,چشمهایم نمناک شد. خندیدم چشم هایم بارانی شد. صورتم خیس شد.
نه خنده هم درد ما را دوا نمی کند.نه، ای دوست. دوای دل ما لبخند نیست.ما را خنده التیام ندهد.
ما ماموریم در برابر دیگران لبخند بزنیم .ما باید خود را خوشحال نشان بدهیم. خنده لبهای ترک خورده از تشنگی ما را می ترکاند.لبخند صورت ما را خون آلود می کند. می دانم که قصدت خیر بود.اگر غیر از این بود درد و دل را با تو نمی گفتم .باز هم به تو خواهم گفت ای دوست. ولی ....
ولی دوای دل ما "آه " است. ما در این راه به امام خود تاسی می کنیم. شیعه از روز نخست به مولای خود اقتدا کرده و "آه" می کشد. خار در چشم و استخوان در گلو باید طی طریق کرد.
هر گز نمی توان به این شعر لبخند زد:
شاید که
سفره های پر از نان برای بعد
در خانه فقر آمده،ایمان برای بعد
هرگز کسی ندید که یخ زد نگاهمان
هرگز کسی نگفت زمستان برای بعد
یک روز دوست پشت در خانه اش نوشت: ما خسته ایم، دیدن مهمان برای بعد...
پاسخ به این شعر تنها یک چیز است :
" آه"
چشم بد دور .عمرتان بسیار کس نبیند ملالتان اقا
ما نمردیم خون دل بخوری تخت باشد خیالتان اقا
آری ای مولای ما،غم ما فدای شادی شما . تمام آه سینه ما فدای لبخند شما. ما هم
اینطور خود را آرام می کنیم. دوای آه سینه ما جز نگاه به چهره شما نیست.
بَه ، چه نجوایی با مولای خود داری.
به خدا صدای شما آرامم می کند. هزاران بار گوش داده ام:
با تقدیر از زحمات شما!
۱. مطالب بسیار طولانی!
۲.نوع و رنگ فونت و پیشزمینه!
۳. عدم خلاقیت فردی (کپی برداری صرف)!
را می توان در قالب نقاط ضعف وبلاک در نظر گرفت!
saeid kayyali